آرمان همدلی ،از ابتدای آفرینش؛ سلسله گرایش های معنوی در سرشت آدمی به ودیعت نهاده شده است که در حکمت اسلامی به آنها امور فطری گفته می شود .از جمله امور فطری می توان به حقیقت طلبی، خیر جویی ،گرایش به پرستش و گرایش به زیبایی اشاره کرد . شیخ الرئیس در رساله العشق اذعان […]

آرمان همدلی ،از ابتدای آفرینش؛ سلسله گرایش های معنوی در سرشت آدمی به ودیعت نهاده شده است که در حکمت اسلامی به آنها امور فطری گفته می شود .از جمله امور فطری می توان به حقیقت طلبی، خیر جویی ،گرایش به پرستش و گرایش به زیبایی اشاره کرد . شیخ الرئیس در رساله العشق اذعان دارد : نفس ناطقه انسانی همواره به زیبایی همه امور، عشق می ورزد. گرایش به زیبایی چه به معنای زیبایی دوستی و چه به معنای زیبایی آفرینی که نامش هنر است به مفهوم مطلق وجود دارد و هیچ انسانی را نمی توان یافت که از گرایش به زیبایی تهی باشد ، البته به نظر ملا صدرا ، گرایش به زیبایی تا وقتی است که آدمی دارای لطافت قلب و صفای درون باشد .

انسانی بریده از آسمان نمی تواند معیار زیبایی باشد بلکه صرفا مُدرِک آن است و بر همین اساس، زیبایی ، خود مبنا و معیار بالا تری دارد .

همچنین زیبایی یا به بیان صحیح تر حسن و جمال در عرفان اسلامی دارای شأن وجودی و به موازات آن واجد شأن معرفتی است . زیبایی عالم کون را به هیچ کس نمی توان منتسب کرد جز به صانع یکتا . پس زیبایی عالم ، زیبایی و جمال الهی است از این رو به قول ابن عربی زیبایی شناسی کنار زده می شود و جای خود را به زیبا بینی می دهد ؛ چرا که در زیبایی شناسی پای اغراض و خواسته های نفسانی انسان در میان است و در نتیجه هر کس بر حسب غرض خاصی ،چیزی را زیبا می شناسد . اما در زیبا بینی جمال و کمال مبنا است که آن هم تنها از طریق ایمان به غیب و تسلیم شدن در برابر حضرت باری متجلی می شود . چون زیبایی و جمال در اوج خود ازآن خدای تعالی و صفت او است و بر همین اساس در حقیقت زیبایی اثر هنری را نمی توان به خود اثر هنری نسبت داد بلکه باید به صانع آن اثر و هنرمند منتسب کرد . شایان ذکر است معیارهایی که در خودِ امر زیبا تقرر دارد و اصلا خودِ زیبایی به نحو حقیقی و اصیل ، تنها در مورد ذات باری تعالی مصداق دارد، چرا که به غیر از حضرت جل جلاله ،موجودات ،ممکنات هستند و با نگاه در ذات آنها نمی توان هیچ صفت ثبوتی یافت در واقع آنها هر چه دارند از لطف و عنایت حق تعالی است. همچنین صفات در آنها زاید بر ذات است در حالی که اوصاف ذات ، عین ذات است . از این رو این معیار در عالم ممکنات با این امر تکمیل می شود که به امر زیبا به  عنوان جزئی در عالم(کل)، به عنوان جلوه ای از زیبایی مطلق نگریسته شود چرا که بر اساس آموزهای حکمت متعالیه هر شیئی در حقیقت بی واسطه یا باواسطه شأنی از شئون مستقل باری تعالی است ، پس بدین سبب زیبایی با حقیقت و وجود، قرین است و به همین ترتیب زشتی نیز همسنگ با نیستی و عدم است. با همین مبنا می توان زیبایی را تجلی کمالات معشوق یا ظهور کمال او دانست که پیامد آن ، طلب عشق است تا رغبت عشق سالک دو چندان شود.

زیبایی همچون هر امر دیگری نیازمند خاستگاهی است ، از این رو در تحلیل زیبائی لازم است خاستگاه آن نیز مشخص شود .

مرتبه عالی زیبائی،مرتبه واجب الوجود یا “واجب الجمیل “است که صرف الجمیل است و اَتمّ آن  را نمی توان تصور کرد . اصلا در این مرتبه، زیبائی همچون سایر حیث های وجودی واجب الذات است چرا که اگر تصور شود ذات واجب، فاقد زیبائی است یا زیبائی در واجب الوجود ممکن باشد در این صورت دیگر واجب الوجود مرکب است و بسیط نخواهد بود در حالیکه ذات واجب الوجود مَشوب به هیچ گونه زشتی ،عدم ،نقص و امکان نیست بنابراین می توان گفت واجب تعالی نا متناهی است و زیبائی و دیگر صفات کمالی را هم از حیث فعلی و هم از حیث وجودی به نحو اَتمّ و اَشدّ دارا است همچنین جامع جمیع شئونات زیبائی است و هیچ امر زیبائی هم شأن او نیست .

در یک کلام واجب تعالی در عین وحدت و بساطت ،جامع جمیع زیبائی ها است .جمیل مطلق بسیط است و صفات او زائد بر ذات نیست ؛از این رو با اثبات زیبائی، ذات حق تعالی مشخص خواهد شد .

اسماء و افعال ذات باری تعالی همه حسن بوده و نمی تواند غیرازاین باشد.حال با توجه به اینکه اولا هیچ کس را یارای اجبار و قهر خداوند نیست و خداوند همه مخلوقات را با علم و اختیار خود آفریده است . در نتیجه هیچ موجودی نیست مگر آنکه فعل اختیاری او است ثانیا اسماء و افعال حق تعالی حسن و جمیل است بدین سان مراتب دیگر زیبائی ،اولا فعل و اثر حق تعالی است و ثانیا قوام زیبائی شان به ا و است. به قول ابو حیان توحیدی ،صفات و افعال الهی از لحاظ زیبائی در چندان حد و مرتبه ای قرار دارند که هیچ یک از زیباها و زیبا نماها نمی توانند به آن درجه و مرتبه برسند چراکه این ها منبع ،معدن ،عامل و عنصر زیبائی همه زیباهایند و به چیزهای دیگر زیبائی  می بخشند و همه اشیاء و موجودات نیکویی،زیبائی و درخشندگی خود را از این ها می گیرند.

شخص هوشمند با تامل در عالم هستی و زیبائی هایش به عظمت مبدع الهی و لطف خداوند پی می برد در واقع خداوند نهایت معرفت و شناخت موجودات را نیل به خویش قرار داده است (فصلت، ۵۳ )

تا وقتی که آدمی به یک حقیقت و زیبایی مطلق معقول ومعنی به نام خدا قائل نباشد ، نخواهد توانست به یک زیبایی معنوی دیگر معتقد شود؛ یعنی زیبایی معنوی و روحانی ، تنها در سایه اعتقاد به خدا معنا می یابد . اساساً فعل زیبا یعنی فعل خدایی . فعلی که گویی پرتوی از نور خدا در آن هست، بر این اساس بدون خداوند، زیبایی بی معنا است تنها خداوند خواستگاه زیبایی و واجب الجمیل است ، اما ماسوی الله ، یعنی عالم ممکنات نیز به اعتبار علتش زیبا است . البته عالم ممکن الجمیل بر خلاف واجب الجمیل ، از هر گونه نقص و عیب به دور نیست و این نقص در ذات آن است (فاطر۱۵)

با توجه به آنکه ذات امور ممکن در وهله نخست بیش از هر چیزی اقتضای عدم دارند و به اعتبار خود و بدون انتساب به حق تعالی تاریک و ظلمت است و زیبایی های غیر خدا همه ممکن الجمیل اند و اطلاق هر جمالی بر آنها به نحو ذاتی درست نیست.

واجب الجمیل بالذات موجب افاضه هر زیبایی به ماسوی الله است. پس سر آغاز جمال زیبایی ناسوتی ، همانا حق تعالی است که خود یگانه و مطلق و خالق عالم هستی است .در واقع اواست که به اشیای عالم هستی ؛ زیبایی و نیکویی می بخشد. از این رو زیبایی غیر الله، زیبایی بالغیر است.

حال باید پرسید که زیبایی امری مطلق است یا نسبی ؟ باید توجه کرد که منظور ما در اینجا از نسبیت ،مخالف مطلق بودن است یعنی پدیده ای در نظر کسی زیبا و در نظر کسی زشت است به عبارت ساده تر خود پدیده ذاتا دارای صفت زشتی و زیبایی نیست بلکه این موضوع خارج از ذات و وابسته به نوع نگاه ما به آن پدیده است .

اما اینکه می گوییم زیبایی ، زیباست به معنی این است که ذاتا دارای زیبایی است و زیبا بودن آن به عوامل خارجی و عارضی مربوط نیست .اما نکته مهم و قابل تأمل این است که می گوییم زیبایی امری نسبی است اما نه به معنی بالا ، بلکه به معنی ذو مراتب بودن است .به عبارت دیگر زیبایی به تشخیص افراد بستگی ندارد خود، ذاتا زیبا است و این زیبایی ذاتی دارای درجاتی است که آنها را نسبت به یکدیگر متمایز می کند از این رو هیچ پدیده ای در جهان هستی زیبای مطلق نیست مگر مطلق زیبا که آن هم واجب الجمیل است و بس به هر صورت زیبایی بنابر توضیح بالا دارای شئون و مراتبی یا تعیّناتی است که هر کس بنابر نوع نگاه و استعداد و سنخ باطنی خود به آن توجه کرده و آن را درک می کند.

مقاله از آرمین موسی خانی