یادداشت / فاطمه گرامي – داخل اتوبوس نشسته بودم غرق در افکار خودم بودم که دفعه اتوبوس ترمز کرد درِ اتوبوس باز شد دختري با عصاي سفيد وارد شد با لمس اطرافش سعی می کرد خود را به يك صندلي خالي برساند عصايش را زود بست و پنهان كرد انگار نگاه هاي سنگين اطرافيانش […]
یادداشت / فاطمه گرامي – داخل اتوبوس نشسته بودم غرق در افکار خودم بودم که دفعه اتوبوس ترمز کرد درِ اتوبوس باز شد دختري با عصاي سفيد وارد شد با لمس اطرافش سعی می کرد خود را به يك صندلي خالي برساند عصايش را زود بست و پنهان كرد انگار نگاه هاي سنگين اطرافيانش را به خوبي حس مي كرد بغل دستي اش بي مقدمه مسيرش را پرسيد با لفظي كه بوي ترحم مي داد جوابش به سكوت پرمعنا ختم شد بعد از چند ايستگاه گفت: اينجا ميدان ساعت است درسته؟بعد از شنیدن جواب تایید او در كمال حيرت و ناباوري اطرافيان پياده شد!
تصور اينكه چشم هايمان بي فروغ شوند حتي براي لحظه اي زجرآور است دنيايي عاري از تصاوير و رنگ..
برخي ها تصور مي كنند نابينايان سياهي مي بينند غافل از آنكه وقتي چشم بینا نباشد چگونه مي توان سياهي را ديد! اين رنگ سياه را من بينا مثل همه دیدنی ها مي بينم. چقدر تفكر ما در مورد نابينان اشتباه است چقدر نگرش هاي اشتباه ما آنها را مي رنجاند در حالي كه شايد خودمان بر آن آگاه نباشيم ترحمي كه ناخواسته دلي را مي شكند!
وقتي نابينايي در كوچه و خيابان مي بينيم نهايت لطفي كه مي كنيم رد كردن از خيابان يا جوي آب و… است بعضی وقت ها خواسته یا ناخواسته نمی توانیم يك ارتباط خوب با آنها برقرار كنيم و متاسفانه بیشتر حس ترحم را انتقال می دهیم که بسیار آزار دهنده است. نابينايي را درد مي دانيم و دل مي سوزانيم در حالي كه «درد» لغتي مختص نابينان نيست همه به نوعي با آن درگير هستند حتي مرفهين بي درد!
همه مردم با درد هاي متفاوتي در زندگي قريبانگير هستند از درد نبود مسكن و سایر مشکلات اقتصادی گرفته تا مشکلات جسمی و غیره.. شاید نداشتن عروسكی هم براي دختر بچه اي بزرگترین درد زندگيش باشد. شاید بعضی ها درد نابينايان را در نابينايي آنها خلاصه کنند و كمتر كسي از اعماق دل آنها باخبر باشد. درد نديدن براي بينايان سخت است اما براي كسي كه دنياي نديدن را از بدو ورود به دنيا ناخواسته پذيرفته است، زياد سخت نيست آنها آن دنيا را قبول كرده اند و از آن لذت مي برند چيزي كه شايد براي ما ملموس نباشد ترحم نابجا و عدم درك آنها از سوي ما براي آنها دردي بزرگتر است كه همه از آن غافل شده اند.
شايد نابينايي معلوليت بشمار بيايد اما امروزه نابينايان با ورود در عرصه هاي مختلف درجات علمي بالاتري را براي خود كسب كرده اند كه نشان مي دهد اگر معلوليتی هم باشد براي آنها محدوديت نيست همچنين افزايش موسسه هاي آموزشي نابينايان كه اكثرا توسط خود آنها تاسيس و اداره مي شود نيز دليل خوبي بر اين ادعا مي باشد پس باید در کنار آنها باشیم و آنها را از خود جدا نبینیم.
وقتی با نابینایان صحبت می کنیم آنها از توزیع ناعادلانه امکانات شهری در تمامی بخش ها گلایه می کنند و واقعا گلایه بجایی است لازم است مسئولین شهری به این موارد توجه جدی داشته باشند.
امروز بيست و سوم مهر روز نابینایان نیست بلکه ۲۴ اسفند است در آستانه عید هستیم و همه در تکاپوی آماده سازی برای سال تحویل هستند مسئولين ارگان هاي مختلف به مناسبت روز جهاني نابينايان با دادن شعار هايي همچون « نابینایان حق استفاده از کلیه امکانات رفاهی معمول در جامعه را بايد داشته باشند، آنان حق دارند از پیاده روها، خیابانها، بزرگراهها و وسایل حمل و نقل همگانی ,اماکن عمومی، مراکز تفریحی و مذهبی استفاده کنند، نبايد محدوديتي براي آنها در جامعه باشد،توزيع امكانات بايد عادلانه باشد و…» مي دهند و به ظاهر چشم عدالت را در مي آورند ولي بعد از چند روز چنان غبار فراموشي روي اين صفحه تقويم مي نشيند كه گويي چنين روزي اصلا وجود نداشت و نابينايي نيست! اين چنين مي شود كه سه درصد حق اشتغال نابينايان كمرنگ مي شود، مناسب سازي محيط از حيطه وظايف مسئولين کمرگ و رفته رفته حذف مي شود، برنامه هاي فرهنگي ويژه نابينايان در صدا و سيما رنگ مي بازند و ديگر نابينايي در شهر ديده نمي شود و ما به غلط خوشحال مي شويم كه نابينایی نيست و يا در شهر كم است!
به نظرم یادآوری این موارد برای مسئولان نباید به روز جهانی نابینایان ختم شود. شاید نابینایان در مجلس یک نماینده داشته باشند خیلی بهتر خواهد بود البته این یک پیشنهاد است و نیاز به بررسی کارشناسی دارد اما چیزی که مسلم است این است که باید به حقوق شهروندان نابینا توجه شود.
امیدواریم مسئولین عزیز با توجه به این مورد مهم برنامه ریزی های خوبی در این راستا انجام دهند و عدالت را به مفهوم واقعی بین شهروندان پیاده کنند.
- نویسنده : فاطمه گرامی آرمان همدلی